40 صفحه رقعی
نویسنده: مجتبی آموزگار
در این کتاب مصور، نخست نویسنده خاطرات دوران تحصیل در دانشسرا را باز می گوید. و علت برگزیدن شغل معلمی را شرح می دهد؛ سپس انشای یکی از دانش آموزان خود را عینا نقل می کند. در این انشا، دانش آموز می نویسد به رغم آن که از استعداد بالایی برخوردار است و آرزو داشته با درس خواندن و انتخاب رشته مهندسی به مردم خدمت کند؛ اما در پی ماجرایی تصمیم می گیرد در کنار مسجد جمکران مغازه کفاشی دایر نماید، با این امید که روزی یک جفت کفش به آقا امام زمان (عج) هدیه کند.